
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۶۰
۱
ز نوبهار شود چون شکفته لاله ما؟
که خون مرده کند باده را پیاله ما
۲
اگر چه بلبل ما هیچ فصل نیست خموش
یکی هزار شود در بهار ناله ما
۳
کجا به دیده ما هر ستاره می آید؟
به روی ماه گشوده است چشم هاله ما
۴
ز چشم شور همان در شکنجه ایم مدام
اگر چه شد چو هما استخوان نواله ما
۵
به لوح ساده ز ما همچو صبح قانع شو
که حرف، نقطه سهوست در رساله ما
۶
کنیم چشم به تسخیر او چگونه سیاه؟
که رم ز سایه خود می کند غزاله ما
۷
به ما سپهر سیه دل چه می تواند کرد؟
به روی داغ گشوده است چشم لاله ما
۸
نباشد از دل خود چون کباب ما صائب؟
که غیر شیشه کسی نیست هم پیاله ما
تصاویر و صوت

نظرات