
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۶۰۶
۱
نه سرخ چهره خورشید را شفق کرده
که از خجالت روی تو خون عرق کرده
۲
بگو به غمزه که شمشیر در نیام کند
که شرم کشور حسن ترا نسق کرده
۳
کجا خورد غم دل کودکی که مصحف را
همیشه ختم به گرداندن ورق کرده
۴
شده است زورق خورشید و ماه طوفانی
ز تاب می گل روی تو تا عرق کرده
۵
ز روی ساده به هر کس که هم سبق شده ای
صحیفه دل خود ساده از سبق کرده
۶
فتد چو کار به سر، کار ذوالفقار کند
به تیغ آه دلی را که درد شق کرده
۷
ز خلق صائب هر کس که روی گردان شد
به هر طرف که کند روی، رو به حق کرده
تصاویر و صوت

نظرات