صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۶۰۸

۱

ز خط عذار تو تا عنبرین نقاب شده

ز هاله خوبی مه پای در رکاب شده

۲

خطی که روی بتان را برآورد ز حجاب

مه عذار ترا پرده حجاب شده

۳

ز زلف چون به خط افتاد کار خوشدل باش

که خط سبز دعایی است مستجاب شده

۴

نچیده است گل از روی دولت بیدار

کسی که غافل ازان چشم نیمخواب شده

۵

بیاض گردن او را چه نسبت است با صبح

که از قلمرو ایجاد انتخاب شده

۶

تمام عمر نیاید به هم ز خنده لبش

پیاله ای که ز لعل تو کامیاب شده

۷

یکی هزار کند شور عندلیبان را

چنین که عارض او گلگل از شراب شده

۸

به حسن عاقبت قطره ای است رشک مرا

که همچو شبنم گل خرج آفتاب شده

۹

شکسته است به دریا کلاه گوشه فخر

سری که پر ز هوای تو چون حباب شده

۱۰

گلاب پیرهن آفتاب گردیده است

درین ریاض چو شبنم دلی که آب شده

۱۱

حریف نخوت نودولتان نمی گردید

حذر کنید ز خونی که مشک ناب شده

۱۲

مگر مرا ز خجالت برآورد در حشر

ز زندگانی من آنچه صرف خواب شده

۱۳

فکنده است ز هم دور آشنایان را

تکلفی که درین روزگار باب شده

۱۴

زمین قلمرو سیلاب حادثات بود

مکن بنای عمارت درین خراب شده

۱۵

مریز رنگ اقامت درین تماشاگاه

که گل ز گرمروی های خود گلاب شده

۱۶

به غیر بلبل آتش نوای من صائب

دگر که از نفس گرم خود کباب شده؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۳۳۰

نظرات