صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۶۱

۱

ز هم نمی گسلد عیش جاودانه ما

خمار صبح ندارد می شبانه ما

۲

ترا که ذوق سخن نیست فکر ساغر کن

که گشت چاک گریبان شرابخانه ما

۳

فسانه دگران خواب در بغل دارد

به چشم خواب نمک می زند فسانه ما

۴

عرق فشانی ابر بهار رنگین است

کنون که خال لب کشت گشت دانه ما

۵

به ناز کی چه میانش، چه جسم لاغر من

دویی کناره گرفته است از میانه ما

۶

زمین ز برگ خزان دیده خرقه پوش شود

اگر بهار کند رنگ عاشقانه ما

۷

کجاست دام فنا تا گلوی ما گیرد؟

قفس خلال شد از فکر آب و دانه ما

۸

کسی نماند که بر آه ما نسوخت دلش

سری کشید به هر روزنی زبانه ما

۹

خمار عشقت اگر دردسر دهد صائب

سری بکش به غزل های عاشقانه ما

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۳۴۶
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۲۱۰

نظرات

user_image
مظفر محمدی الموتی خشکچالی
۱۳۹۹/۰۵/۲۴ - ۰۷:۵۴:۴۸
احتمالاً به «ناز» کی، اشتباه تایپی است. به صورت ذیل اصلاح شود: به نازکی، چه میانش، چه جسم لاغر من / دویی، کناره گرفته‌ست از میانه‌ی ما