صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۶۵۵

۱

در تمام عمر اگر یک روز عاشق بوده ای

از حساب زندگی روزشمار آسوده ای

۲

چون می گلرنگ خون عاشقان غماز نیست

از غبار خط چرا این خاک بر لب سوده ای؟

۳

از پشیمانی مشو غافل که روز بازخواست

برگ عیش توست هر دستی که بر هم سوده ای

۴

بی قراران نیستند آسوده در زیر زمین

از گرانجانیتو بر روی زمین آسوده ای

۵

بحر رحمت از تو هر ساعت به رنگی می شود

بس که دامن را به الوان گناه آلوده ای

۶

تا ز خود بیرون نمی آیی سفر ناکرده ای

گر به مژگان سنگلاخ دهر را پیموده ای

۷

ترک هستی کن که خاکت می فشارد در دهن

این می ناصاف را صدبار اگر پالوده ای

۸

رو اگر در کعبه آری سجده بت می کنی

تا ز زنگار خودی آیینه را نزدوده ای

۹

گرچه داری در میان خرمن افلاک جای

از غلوی حرص چون موران کمر نگشوده ای

۱۰

پیش پای سیل افتاده است صحرای وجود

تو ز غفلت در خطرگاهی چنین آسوده ای

۱۱

عشق را در پرده ناموس پنهان می کنی

چهره خورشید را صائب به گل اندوده ای

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۶۵۵
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۳۵۶

نظرات