
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۶۶۱
۱
ای زمین از سبحه ذکر تو کمتر دانهای
از خرابات تو مهر گرمرو پیمانهای
۲
از جلالت برق عالمسوز در هر خرمنی
وز جمالت آفتابی فرش در هر خانهای
۳
با که گویم، ور بگویم هم که باور میکند
کاین صدفها پر شده است از گوهر یکدانهای؟
۴
دل چو بردی از کفم ای زلف دست از جان بدار
این مثل نشنیدهای کز خانهای دیوانهای؟
۵
آسمان نیلگون یک مشت خاکستر بود
گر به قدر همت خود رنگ ریزم خانهای
۶
میکند چشم سیاهش سرمهسایی، ورنه هست
نغمه منصوریی در هر لب پیمانهای
۷
آسمانها در شکست ما چه یکدل گشتهاند
کشتی نه آسیا افتاده چپ با دانهای
۸
در سر این غافلان طول امل دانی که چیست؟
آشیان کرده است ماری در کبوترخانهای
۹
صائب آزاده را مگذار در قید جهان
چند در زنجیر باشد عاشق دیوانهای؟
تصاویر و صوت

نظرات