
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۷۳۳
۱
سر به جیب فکر بر تا از فلک بیرون شوی
بر کمی زن تا چو ماه عید روزافزون شوی
۲
لب ببند از گفتگو تا راه گفتارت دهند
بگذر از چون و چرا تا محرم بیچون شوی
۳
آسیا گردد به گرد دانه چون گردید پاک
فرد شو تا نقطه پرگار نه گردون شوی
۴
خسروان را دشمنی چون کشور بیگانه نیست
از سر غفلت مباد از حد خود بیرون شوی
۵
خاک پای خاکساران کیمیای حکمت است
پیش خم زانوی خود ته کن که افلاطون شوی
۶
از میان بردار دیوار صدف را ای گهر
تا چو موج صافدل یکرنگ با جیحون شوی
۷
از خیال چشم لیلی شرم کن ای شوخ چشم
واله چشم غزالان چند چون مجنون شوی؟
۸
سیم و زر رانیست در میزان بینش اعتبار
همچنان در پله خاکی اگر قارون شوی
۹
سرو را یک مصرع از قید خزان آزاد کرد
زنده جاوید می گردی اگر موزون شوی
۱۰
علت از معلول و رزق از جان نمی گردد جدا
چند صائب زیر بار منت هر دون شوی؟
تصاویر و صوت


نظرات