صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۷۴۰

۱

نباشد دولت بیدار را چون انقلاب از پی؟

که دارد شبنم این باغ چشم آفتاب از پی

۲

لب سیراب ایمن از گزند چشم چون باشد؟

که از تبخال دارد تشنگی چشم پر آب از پی

۳

میاور بر زبان حرفی که نتوانی شنید آن را

که در کهسار باشد هر سوئالی را جواب از پی

۴

حدیث راست در یک دم کند آفاق را روشن

که می دارد لوای صبح صادق آفتاب از پی

۵

ز چشم زخم، غواص گهر سالم کجا ماند؟

که آب تلخ دریا را بود چشم حباب از پی

۶

مشو زنهار ایمن از خمار باده عشرت

که دارد خنده گل گریه تلخ گلاب از پی

۷

ز خط گفتم شود کم خواب ناز او، ندانستم

که دارد بوی ریحان لشکر سنگین خواب از پی

۸

عجب دارم ز خواب مرگ گردد گرم مژگانش

هر آن آتش که دارد اشک جانسوز کباب از پی

۹

نفس نشمرده کردم صرف در کار سخن صائب

ندانستم که این عقد گهر دارد حساب از پی

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۴۰۰

نظرات