صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۷۴۱

۱

مرا از عشق داغی بر دل افگار بایستی

چراغی بر سر بالین این بیمار بایستی

۲

نمی شد فرصت خاریدن سر باددستان را

به مقدار خرابی گر مرا معمار بایستی

۳

غلط کردم نیفتادم به فکر ظاهرآرایی

به جای عقل در سر طره دستار بایستی

۴

نباشد تکیه گاهی غنچه را بهتر ز شاخ گل

سر منصور را بالین ز چوب دار بایستی

۵

جنون را می نماید چون فلاخن سنگ دست افشان

دل دیوانه ما بر سر بازار بایستی

۶

به آبم راند غفلت، ورنه این عمر گرامی را

که در گفتار کردم صرف، در کردار بایستی

۷

دهان مور را پر خاک دارد بی زبانی ها

مرا تیغ زبان چون مار بی زنهار بایستی

۸

نشد از چشم شوخ او نگاهی قسمتم هرگز

مرا هم بهره ای زین دولت بیدار بایستی

۹

یکی صد شد ز تسبیح ریایی عقده کارم

مرا از خط ساغر بر کمر زنار بایستی

۱۰

به تار اشک صائب می کشیدم ریگ هامون را

به قدر جرم اگر تسبیح استغفار بایستی

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۴۰۱
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۶۵۹

نظرات