
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۷۴۴
۱
تو آن هوش از کجا داری که از خود بی خبر گردی؟
همان بهتر که خرج این جهان مختصر گردی
۲
به محض گفت نتوانی ز ارباب بصیرت شد
ز دنیا تا نپوشی چشم کی صاحب بصر گردی؟
۳
قدم بیرون منه از پیروی گر عافیت خواهی
که در دنبال داری صد بلا گر راهبر داری
۴
شود از چرب نرمی اژدها مار رگ گردن
همان بهتر که با این سخت رویان نیشتر گردی
۵
ترا از آتش دوزخ کند فردا سپرداری
گر از دست حمایت ناتوانان را سپر گردی
۶
چو هست از سفره قسمت ترانان جوین صائب
چرا چون مهر تابان گرد عالم دربدر گردی؟
تصاویر و صوت

نظرات