
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۷۶۳
۱
ندارد سرو این گلزار تاب شیون ای قمری
بنه از سرمه طوق خامشی بر گردن ای قمری
۲
ترا سرحلقه عشاق اگر خوانند جا دارد
که دایم بر فراز سرو داری مسکن ای قمری
۳
تعجب دارم از طوق گلوی نغمه پردازت
که از یک حلقه زنجیر خیزد شیون ای قمری
۴
لگد بر بخت سبز خود مزن از من سخن بشنو
پر پرواز را گر می توانی بشکن ای قمری
۵
نسیم بی ادب را می نهادم بند بر گردن
سر این طوق اگر می بود در دست من ای قمری
۶
به امید رهایی با تو حال خویش می گفتم
تو هم یک حلقه افزودی به زنجیر من ای قمری
۷
چرا زنگ کدورت از تو دارد سرو در خاطر؟
ز خاکستر اگر آیینه گردد روشن ای قمری
۸
نداند سرو موزون از کدامین رخنه بگریزد
چو گردد کلک صائب جلوه گر در گلشن ای قمری
تصاویر و صوت

نظرات