صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۷۶۷

۱

مرا چون دیگران گرزان که اسبابی نشد روزی

به این شادم که دل را پرده خوابی نشد روزی

۲

گوارا کرد بر من درد می را خاکساری ها

اگر از جام قسمت باده نابی نشد روزی

۳

به کوری سوختم چون شمع در بتخانه غفلت

بسر بردن شبی در کنج محرابی نشد روزی

۴

مگر از اشک حسرت دامن دریا به دست آرد

خس بی دست و پایی را که سیلابی نشد روزی

۵

ندارد حاصلی جمعیت بسیار بی قسمت

که گوهر را ز دریا قطره آبی نشد روزی

۶

ندید آسایش ساحل درین دریای پروحشت

ز حیرت چشم هر کس را شکرخوابی نشد روزی

۷

چه حاصل زین که دریا را به شور آورد طبع ما؟

چو بخت خفته ما را کف آبی نشد روزی

۸

به کوری شست دست از تار و پود زندگی صائب

کتان شوربختی را که مهتابی نشد روزی

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۴۱۴

نظرات