صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۸۱۸

۱

بوسه از کنج لب یار نخورده است کسی

ره به گنجینه اسرار نبرده است کسی

۲

من و یک لحظه جدایی ز تو، آن گاه حیات؟

اینقدر صبر به عاشق نسپرده است کسی

۳

لب نهادم به لب یار و سپردم جان را

تا به امروز به این مرگ نمرده است کسی

۴

ریزش اشک مرا نیست محرک در کار

دامن ابر بهاران نفشرده است کسی

۵

آب آیینه ز عکس رخ من نیلی شد

اینقدر سیلی ایام نخورده است کسی

۶

غیر از آن کس که سر خود به گریبان برده است

گوی توفیق ازین عرصه نبرده است کسی

۷

داغ پنهان مرا کیست شمارد صائب؟

در دل سنگ شرر را نشمرده است کسی

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۴۴۱

نظرات