
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۸۲۷
۱
قطره را بحر نماید سفر یکرنگی
ذره خورشید شود از اثر یکرنگی
۲
از میان گل و خاشاک دویی برخیزد
چمن افروز شود چون شرر یکرنگی
۳
چون دو آیینه صافند که حیران همند
هر دو عالم ز فروغ گهر یکرنگی
۴
جبهه صاف من و داغ دورنگی هیهات
خبر از رنگ ندارم به سر یکرنگی
۵
پخته از حوصله شاخ برون می آید
رگ خامی نبود در ثمر یکرنگی
۶
بحر هر روز به صد رنگ اگر جلوه کند
حد موج است ببندد کمر یکرنگی
۷
چشم یکرنگی ازین چرخ دغا بازمدار
نیست در نه صدف او گهر یکرنگی
۸
صائب از هم نکند تفرقه لطف و عتاب
گل و خارست یکی در نظر یکرنگی
تصاویر و صوت

نظرات