
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۸۳
۱
در ششدرست مهره اسیر جهات را
درهم نورد سلسله ممکنات را
۲
بی نیش نیست نوشی اگر هست در جهان
در شیشه کرده اند حصاری نبات را
۳
مطرب بجاست راه خرابات سر کند
کز دست داده ایم طریق نجات را
۴
سودا نشد به زخم زبان از سرم برون
از دل نبرد خامه سیاهی دوات را
۵
مهمان بی طلب نبود بار بر کریم
از دل چگونه منع کنم واردات را؟
۶
افسون برون نمی برد از مار کجروی
تبدیل چون کنم به ریاضت صفات را؟
۷
چون موجه سراب به یک جا قرار نیست
در جلوه گاه حسن تو پای ثبات را
۸
تا خط سبز سر زد ازان لعل آبدار
عالم سیه به چشم شد آب حیات را
۹
خط را تراش مانع نشو و نما نشد
راجع نساخت تیغ دو دم این برات را
۱۰
این رشته را کند گره خامشی دراز
صائب کشیده دار عنان حیات را
تصاویر و صوت

نظرات