
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۸۳۰
۱
چه شود گر به پیامی دل من شاد کنی؟
پیش ازان روز که بسیار مرا یاد کنی
۲
می کند یک سخن تلخ مرا شادی مرگ
گر نخواهی به شکرخنده دلم شاد کنی
۳
رتبه عشق خداداد ز خوبی کم نیست
ناز تا چند به این حسن خداداد کنی؟
۴
زیر دامان گل از داغ غریبی سوزد
بلبلی را که تو از دام خود آزاد کنی
۵
دل آباد مرا زیر و زبر گر سازی
به ازان است که صد بتکده آباد کنی
۶
باطن عشق بود تیغ دودم ای خسرو
مصلحت نیست که خم در خم فرهاد کنی
۷
حسن را شکوه عشاق کند ظالمتر
صائب از دوست مبادا گله بنیاد کنی
تصاویر و صوت

نظرات