
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۸۳۸
۱
خاک شو خاک ازان پیش که بر باد روی
بندگی پیشه خود ساز که آزاد روی
۲
مرگ چون موی برآرد ز خمیرت آسان
گر چو جوهر به رگ و ریشه فولاد روی
۳
روزگار از تو و مرگ تو فراغت دارد
شط نماند ز روش گر تو ز بغداد روی
۴
من نه آنم که به جان بخل کنم با تو، ولی
تو نه آنی که به قتل از سر من شاد روی
۵
پی رزق دگران قطره زدن بی اثرست
چند هر سوی پی روزی اولاد روی؟
۶
شرم جاوید نقاب رخ جنت گردد
گر به فردوس به این حسن خداداد روی
۷
ریگ در قطع ره عشق نفس می دزدد
این نه راهی است که چون سیل به فریاد روی
۸
صائب این بخت نگونی که نصیب تو شده است
عجبی نیست گر از راه به ارشاد روی
تصاویر و صوت


نظرات