صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۸۴۰

۱

غنچه را راه در آن چاک گریبان ندهی

به کف طفل نوآموز گلستان ندهی

۲

دست بیعت به گل داغ چو دادی، زنهار

فرصت بند گشودن به گریبان ندهی

۳

می خورد شهر به هم گر تو ستمگر یک روز

سیل زنجیر جنون سر به بیابان ندهی

۴

سینه بر سینه خم گر چو فلاطون بنهی

خشت خم را به کتب خانه یونان ندهی

۵

از دلت چشمه زمزم نبرد گرد ملال

اگر از آبله آبی به مغیلان ندهی

۶

گر به صحرای تعلق گذر افتد ناچار

خار را فرصت گیرایی دامان ندهی

۷

می چکد شور قیامت ز شکرخنده او

دل مجروح به آن پسته خندان ندهی

۸

ای فلک در گذر از قسمت ما، شرم بدار

چند در کاسه خود دست به مهمان ندهی؟

۹

نان و دندان به هم ار می دهیم احسان است

چند نان بخشیم ای سفله و دندان ندهی؟

۱۰

صائب از سوختگی گر به سرت دودی هست

مشت خاک سیه هند به ایران ندهی

تصاویر و صوت

کلیات صائب تبریزی از روی نسخهٔ خطی که خود شاعر تصحیح نموده با مقدمه و شرح حال آقای امیری فیروزکوهی از انتشارات کتابفروشی خیام، مقدمه مورخ ۱۳۳۳ شمسی - گردآورنده: ج. آزمون - تصویر ۸۴۳
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۴۵۱

نظرات