
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۸۶۲
۱
کجاست دولت آنم که یار من باشی؟
ز خود کناره کنی در کنار من باشی
۲
اگر شراب خوری ساقی تو من باشم
وگر به خواب روی در کنار من باشی
۳
غرور حسن کجا می دهد ترا رخصت؟
که مرهم جگر داغدار من باشی
۴
مرا به نیم نگه شرمسار کن از خود
چرا تو روز جزا شرمسار من باشی؟
۵
ز ساده لوحی امید چشم آن دارم
که چون شکار تو گردم شکار من باشی
۶
عجب که آینه گیری ز دست آینه دار
اگر تو با خبر از انتظار من باشی
۷
ز شرم عشق همان ناامیدیم برجاست
اگر چه در دل امیدوار من باشی
۸
ترا که هست دو صد کار غیر پرکاری
کجا به فکر سرانجام کار من باشی؟
تصاویر و صوت

نظرات