صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۸۷۳

۱

زبان شکوه اگر همچو خار داشتمی

همیشه خرمن گل در کنار داشتمی

۲

هزار خانه چو زنبور کردمی پر شهد

اگر گزیدن مردم شعار داشتمی

۳

ز دست راست ندانستمی اگر چپ را

چه گنج ها به یمین و یسار داشتمی

۴

به ابر اگر دهن خود گشودمی چو صدف

هزار عقد گهر در کنار داشتمی

۵

به گرد شمع تو پروانه وار می گشتم

اگر به گردش خود اختیار داشتمی

۶

به درد عشق اگر مبتلا نمی گشتم

چه دلخوشی من ازین روزگار داشتمی؟

۷

خزان فسرده نمی کرد روزگار مرا

اگر امید جنون از بهار داشتمی

۸

اگر غبار تعلق فشاندمی از خویش

دل سبک چو نسیم بهار داشتمی

۹

اگر غبار دل خود نشستمی به سرشک

هزار قافله در زیر بار داشتمی

۱۰

قفس به دوش سفر کردمی ازین گلشن

اگر ز درد طلب خارخار داشتمی

۱۱

اگر به عالم بیرنگیم فتادی چشم

کجا نظر به خزان و بهار داشتمی؟

۱۲

ز آه کشتی دل بادبان اگر می داشت

ازین محیط امید کنار داشتمی

۱۳

گذشته بودی اگر دل ز پرده اسباب

کجا ز چرخ به خاطر غبار داشتمی؟

۱۴

به عیب خویش اگر راه بردمی صائب

به عیبجوئی مردم چه کار داشتمی؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۶۷۶
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۴۷۱

نظرات