صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۸۸۴

۱

همین نه در نظر ای سیمبر نمی آیی

ز سرکشی تو به اندیشه درنمی آیی

۲

ز چشم شور تو چون ایمنی ز غلطانی

چرا برون ز صدف چون گهر نمی آیی؟

۳

همیشه در نظری و ز لطافت سرشار

مرا چو نور نظر در نظر نمی آیی

۴

کناره کردن از آغوش نامرادان چیست؟

تو کز کمال لطافت به برنمی آیی

۵

سری به گوشه دل می توان نهفته کشید

مرا به ظاهر اگر در نظر نمی آیی

۶

چو می کند خبر آمدن مرا بیهوش

چرا به کلبه من بی خبر نمی آیی؟

۷

اشاره کن که دلت را به آه نرم کنم

اگر به سرکشی خویش برنمی آیی

۸

ستم به دست و لب خود بسا که خواهی کرد

نفس گسسته مرا گر به سر نمی آیی

۹

به بوی پیرهنی یاد کن عزیزان را

اگر ز مصر به کنعان دگر نمی آیی

۱۰

شود نهفته مه از دیده در مهی دو سه روز

تو ماه ماه ز منزل بدر نمی آیی

۱۱

به وعده ای دگر امیدوار ساز مرا

ز سرکشی به سر وعده گر نمی آیی

۱۲

مرا بس است پیامی برای جان بخشی

به پرسش من دلخسته گر نمی آیی

۱۳

قدم ز خانه برون نه به فصل گل صائب

به رنگ غنچه گر از پوست برنمی آیی

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۴۷۷
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۷۰۸

نظرات