
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۸۹۳
۱
ای صید پیشه ای که دل از ما گرفته ای
بر خویشتن ببال که عنقا گرفته ای
۲
جز دود تلخ حاصل این مشت خار چیست؟
ای برق خوش عنان که پی ما گرفته ای
۳
جای تو در بهشت برین است بی سخن
گر در ضمیر اهل دلی جا گرفته ای
۴
گر هست وحشتی به دل از مردمان ترا
در کنج خانه دامن صحرا گرفته ای
۵
آیات حق مشاهده از دل نکرده ای
مصحف به کف برای تماشا گرفته ای
۶
داری گمان که عشق شکار تو گشته است
سیمرغ را به دام تمنا گرفته ای
۷
در هر دراز کردن دستی ز روی صدق
پیمانه ای ز عالم بالا گرفته ای
۸
بی انتظار یافته ای خانه در بهشت
اینجا اگر کناره ز دنیا گرفته ای
۹
هرگز برون دویده ای از خویش بی خبر؟
دامان یوسفی چو زلیخا گرفته ای
۱۰
صائب چنین که در پی رسم اوفتاده ای
فرداست رنگ مردم دنیا گرفته ای
تصاویر و صوت


نظرات