صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۹۰۱

۱

تا چهره گلگل از می گلفام کرده‌ای

صد مرغ دل اسیر به گلدام کرده‌ای

۲

چشم بدت مباد، که نقل و شراب من

آماده از دو چشم چو بادام کرده‌ای

۳

از روی ناز تا به لب خود رسانده‌ای

خون‌ها ز باده در جگر جام کرده‌ای

۴

رام کسی اگر نشوی از تو دور نیست

کز رم هزار دلشده را رام کرده‌ای

۵

لعل لب ترا چه کمی از حلاوت است؟

کز بوسه اختصار به پیغام کرده‌ای

۶

زان خط مشکفام، که روزش سیاه باد!

صبح امید سوختگان شام کرده‌ای

۷

روی زمین قلمرو سیلاب آفت است

در رهگذار سیل چه آرام کرده‌ای؟

۸

سرمایه تو نیست به غیر از کف تهی

رنگین دکان خویشتن از وام کرده‌ای

۹

روی تو چون سیاه نگردد، که چون نگین

هموار خویش را ز پی نام کرده‌ای

۱۰

از روز و شب دو اسبه سفر می‌کند حیات

صائب چه اعتماد به ایام کرده‌ای؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۴۸۵

نظرات