
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۹۰۸
۱
آتش به خرمن از گل باغی ندیده ای
جوش جنون ز چشمه داغی ندیده ای
۲
پروانه وار سیلی آتش نخورده ای
در دودمان آه چراغی ندیده ای
۳
با ناله یک سراسر گلشن نرفته ای
با عندلیب گوشه باغی ندیده ای
۴
از لاله زار آبله یک گل نچیده ای
در پای شوق، خار سراغی ندیده ای
۵
با چاک سینه دست و گریبان نبوده ای
در دست خود ز داغ ایاغی ندیده ای
۶
عمرت چو گل به خنده شادی گذشته است
زخمی نیازموده و داغی ندیده ای
۷
صائب ز مرگ این همه اندیشه ات ز چیست؟
هرگز ز عمر خویش فراغی ندیده ای
تصاویر و صوت


نظرات