
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۹۱۳
۱
طفلی کز او مراست تمنای آشتی
دارد به جنگ رغبت حلوای آشتی
۲
از عجز ما قرار به تسلیم داده ایم
هم لطف او مگر کند انشای آشتی
۳
هر کس که کرده است تماشای جنگ ما
امروز گو بیا به تماشای آشتی
۴
امید صلح اگر چه ندارد کسی ز تو
بگذار از برای خدا جای آشتی
۵
در طبع جنگجوی تو هر چند رحم نیست
دل می کشد همان به تمنای آشتی
۶
شامی است دل سیاه که صبحش پدید نیست
جنگی که در میان نبود پای آشتی
۷
حیرت فکنده است به دارالامان مرا
نه فکر جنگ دارم و نه رای آشتی
۸
صائب کسی که چاشنی جنگ یار یافت
گردید بی نیاز ز حلوای آشتی
تصاویر و صوت

نظرات