
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۹۲۰
۱
تا کی به هر مشاهده از جا رود کسی؟
غافل شود ز حق به تماشا رود کسی
۲
دامان خشک، موج ز دریا نمی برد
پاک از گنه چگونه ز دنیا رود کسی؟
۳
دور حباب نیم نفس نیست بیشتر
از حرف پوچ بهر چه از جا رود کسی؟
۴
چاکی که دست عشق زند بخیه گیر نیست
تا کی به چشم سوزن عیسی رود کسی؟
۵
در پرده دل است تماشای هر دو کون
بیرون ز خود چرا به تماشا رود کسی؟
۶
شبنم به آفتاب ز همت رسیده است
بی بال و پر چگونه به بالا رود کسی؟
۷
هر جا شدیم مرکز چندین بلا شدیم
در قعر دل مگر چو سویدا رود کسی
۸
دست از رکاب جذبه توفیق برمدار
آن راه نیست عشق که تنها رود کسی
۹
در چشم این سیاه دلان نور شرم نیست
صائب مگر به دیده عنقا رود کسی
تصاویر و صوت

نظرات