
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۹۳۱
۱
چند از بهار عشق قناعت به خس کنی؟
در آشیانه عیش به یاد قفس کنی
۲
از خون لعل، تیشه مردان بهار کرد
زین کوهسار چند به آوازه بس کنی؟
۳
در صیدگاه عشق، هما موج می زند
چون عنکبوت چند شکار مگس کنی؟
۴
لوح دلی که آینه راز عالم است
حیف است حیف تخته مشق هوس کنی
۵
سیلاب بازگشت به صحرا نمی کند
آن راه نیست عشق که رو باز پس کنی
۶
در کاروان اگر نرسی آنقدر بکوش
کز دور گوش وقف صدای جرس کنی
۷
زینسان که می روی پی گفتار، عاقبت
سر چون حباب در سر کار نفس کنی
۸
از آتشین دمان به فغانی کن اقتدا
صائب اگر تتبع دیوان کس کنی
تصاویر و صوت

نظرات