صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۶۹۴۲

۱

ای غافلی که در پی دینار می روی

آخر ز سکه در دهن مار می روی

۲

حسن مجاز را به حقیقت گزیده ای

غافل مشو که روی به دیوار می روی

۳

از غفلت تو پیر مغان در کشاکش است

می در پیاله داری و هشیار می روی

۴

خاری است خار غصه که در پا نمی خلد

تا پا برهنه بر سر این خار می روی

۵

از آفتاب دیده بد نور می برد

ای ماه خانگی چه به بازار می روی؟

۶

در قلزمی که کام نهنگ است هر صدف

غواص نیستی و نگونسار می روی

۷

چشمت به نور شمسه ایوان عقل نیست

از ره به رزق طره دستار می روی

۸

آب حیات آتش افسرده، دامن است

چندین ز حرف سرد چه از کار می روی؟

۹

در آستان خانه خود خاک می شوی

از خود برون چنین که گرانبار می روی

۱۰

صائب چه نشائه بود که چون چشم دلبران

مست آمدی به عالم و بیمار می روی

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان - ج ۶ (غزلیات: ن ـ ی) - صائب تبریزی - تصویر ۵۰۷
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خاط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور  ج ۲ - صائب تبریزی - تصویر ۷۰۰

نظرات