
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۹۴۵
۱
تا رهنورد وادی سودا نمی شوی
اخترشناس آبله پا نمی شوی
۲
تا برنخیزی از سر این تیره خاکدان
سرو ریاض عالم بالا نمی شوی
۳
تا چون حباب تخت نسازی ز تاج خویش
بی چشم زخم واصل دریا نمی شوی
۴
تا همچو غنچه تنگ نگیری به خویشتن
از جنبش نسیم چو گل وا نمی شوی
۵
تا بر محک ترا نزند سنگ کودکان
در مصر عشق قابل سودا نمی شوی
۶
تا خارخار عشق نپیچد ترا به هم
چون گردباد مرحله پیما نمی شوی
۷
صبح امید خنده شادی نمی کند
تا ناامید از همه دنیا نمی شوی
۸
در میوه تو تا رگ خامی به جای هست
در کام روزگار گوارا نمی شوی
۹
صائب به گرد خود نکنی تا سفر چو چرخ
سر تا به پای دیده بینا نمی شوی
تصاویر و صوت


نظرات