
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۹۴۷
۱
گر درد طلب رهبر این قافله بودی
کی پای ترا پرده خواب آبله بودی؟
۲
زود این ره خوابیده به انجام رسیدی
گر ناله شبگیر درین مرحله بودی
۳
دل چاک نمی گشت ز فریاد جرس را
بیداری اگر در همه قافله بودی
۴
شوق است درین وادی اگر راحله ای هست
در راه نمی ماندی اگر راحله بودی
۵
می بود اگر مغز ترا پرده هوشی
آسوده ازین عالم پرمشغله بودی
۶
از خون جگر کام کسی تلخ نگشتی
گر در خور این باده مرا حوصله بودی
۷
دریای وجود از تو شدی مخزن گوهر
رزق تو اگر از کف پرآبله بودی
۸
شیرازه جمعیتش از هم نگسستی
با بلبل ما غنچه اگر یکدله بودی
۹
چون آب روان می گذرد عمر و تو غافل
ای وای درین قافله گر فاصله بودی
۱۰
صائب سر زلف سخن از دخل حسودان
آشفته نشد تا تو درین سلسله بودی
تصاویر و صوت

نظرات
کاظم