
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۹۴۹
۱
دستی به سر زلف خود از ناز کشیدی
تا حلقه به گوش که دگر باز کشیدی
۲
شد بر لب دریاکش من مهر خموشی
جامی که ز منصور سخن بازکشیدی
۳
در کنج قفس چند کنی بال فشانی؟
بس نیست ترا آنچه ز پرواز کشیدی؟
۴
ای آینه در روی زمین دیدنیی نیست
بیهوده چرا منت پرداز کشیدی؟
۵
جز سرمه که برخاست به تعظیم تو از جای؟
چندان که درین انجمن آواز کشیدی
۶
ای کبک لب از خنده بیهوده نبستی
تا رخت به سرپنجه شهباز کشیدی
۷
چون برگ گل افزود به رسوایی نکهت
هر پرده که بر چهره این راز کشیدی
۸
خون گشت دل زمزمه پرداز تو صائب
تا این غزل از طبع سخنساز کشیدی
تصاویر و صوت

نظرات