
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۹۵۴
۱
با اهل دل ای گردش افلاک چه داری؟
ای زنگ به این آینه پاک چه داری؟
۲
دودم به فلک بر شد و گردم به هوا رفت
دیگر به من ای شعله بی باک چه داری؟
۳
بگذار به درد دل خود ماتمیان را
با جان حزین و دل غمناک چه داری؟
۴
در قطع امیدست گر آسودگیی هست
راحت طمع از جان هوسناک چه داری؟
۵
تا ابر بهاران نشود چشم تو از درد
ظاهر نشود بر تو که در خاک چه داری
۶
امید فروغ از مه و خورشید درین بزم
با روشنی شعله ادراک چه داری؟
۷
خورشید درین دایره خون می خورد از دور
خم در خم آن حلقه فتراک چه داری؟
۸
از صحبت باد سحر ای غنچه بیدل
در دست به جز سینه صدچاک چه داری؟
۹
صائب ز شب دل سیه نامه اعمال
چون صبح حذر با نفس پاک چه داری؟
تصاویر و صوت

نظرات