
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۹۶۳
۱
خرابم کرده چشم نیم مستی
که دارد همچو مژگان پیشدستی
۲
شرابی خاص در پیمانه دارد
ز چشم مست او هر می پرستی
۳
پریزادی است مژگانت که از چشم
گرفته در بغل آهوی مستی
۴
درین پستی چه می کردم چو شهباز
نمی دادم اگر دستی به دستی
۵
سرافرازی رسد آزاده ای را
که دارد در بغل چون سرودستی
۶
ز نقصان می پذیرد مه تمامی
درستی ها بود در هر شکستی
۷
تزلزل نیست در اطوار عاشق
بنای عشق را نبود نشستی
۸
زبون آرزو تا کی توان بود؟
چه عاجزمانده ای در خار بستی؟
۹
ز خود تا نگذری صائب چو مردان
اگر در کعبه باشی بت پرستی
تصاویر و صوت


نظرات