
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۹۸۳
۱
منزه ز لاف است حیران معنی
به مقدار دعوی است نقصان معنی
۲
سخن کف بود بحر پرشور جان را
خموشی است مهر نمکدان معنی
۳
سراپایت از فکر تا درنگیرد
نگردی چراغ شبستان معنی
۴
چه پر وا کند در دل بیضه عنقا؟
چه سازد فلک ها به جولان معنی؟
۵
ره دور معنی نهایت ندارد
رباطی است لفظ از بیابان معنی
۶
کند کشتی لفظ را بادبانی
قلم در کفم وقت جولان معنی
۷
فسانی است هر تیغ روشن گهر را
بود پاکی لفظ افسان معنی
۸
به گوش آید از عرش آواز، صائب
زند تیشه چون بر رگ کان معنی
تصاویر و صوت

نظرات