
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۶۹۸۶
۱
در نظر هر که داد عشق تواش سروری
ملک سلیمان بود حلقه انگشتری
۲
چون به چمن بگذرد شعله رعنای تو
سرو به بر می کند جامه خاکستری
۳
در نظر اهل دید خار کند گلشنی
در جگر قانعان قطره کند کوثری
۴
خنده او چون گره واکند از کار شرم
پای گذارد به کوه خنده کبک دری
۵
هر کف خاک مرا شورش دیگر بود
پیکر منصور را نیست غم بی سری
۶
دامن خورشید را زود تواند گرفت
هر که چو شبنم بود در پی گردآوری
۷
رفت سلامت برون آخر ازین سنگلاخ
آینه ما نداشت طالع اسکندری
۸
ز اطلس و دیبای چرخ صائب بهتر بود
اخگر دل زنده را جامه خاکستری
تصاویر و صوت

نظرات