
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۷۰
۱
شد غرورِ حسن از خط بیش آن طناز را
بوی این ریحان گرانتر کرد خوابِ ناز را
۲
انتظارِ صید دارد زاهدان را گوشهگیر
نیست از سیری، ز دنیا چشمبستن باز را
۳
در هوای رستگاری نیست بالافشانیم
میکنم از بال بیرون قوّتِ پرواز را
۴
آنچنان کز برگِ گل گردید رسوا بوی گل
پردهٔ بسیارِ من بیپرده کرد این راز را
۵
از هدف گردِ خدنگِ گرمرو ظاهر شود
هست خاکستر ز دلها شعلهٔ آواز را
۶
نیست پروا عشق را از نخوتِ اربابِ عقل
مستیِ کبکان فزاید جرأتِ شهباز را
۷
کرد صائب عیبجویان را به کمحرفی خموش
از خموشی شمع میبندد دهانِ گاز را
تصاویر و صوت

نظرات
مظفر محمدی الموتی خشکچالی