
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۷۳
۱
نعل در آتش گدازد، روی گرمت بوس را
زخمیِ دندان کند لعلت لبِ افسوس را
۲
ناله و افغانِ من از لنگرِ تمکینِ اوست
بت ز خاموشی به فریاد آورد ناقوس را
۳
خط چنین گر تنگ سازد بر دهانش جای بوس
میکند گنجینهٔ گوهر کفِ افسوس را
۴
گردشِ نُه آسمان از آهِ آتشبارِ ماست
شمع میآرد به چرخ از دودِ خود فانوس را
۵
دیدنِ گل از قفس، بارست بر مرغِ چمن
رخنهٔ زندان کند دلگیرتر محبوس را
۶
سر ز دنبالِ خودآرا بر ندارد چشمِ شور
محضرِ قتل است حسنِ بال و پر طاوس را
۷
دیده ای کز موشکافی پردهسوزِ غفلت است
خانهٔ صیاد داند خرقهٔ سالوس را
۸
صاحبانِ کشف بیقدرند در درگاه حق
نیست صائب پیشِ شاهان رتبهای جاسوس را
تصاویر و صوت

نظرات