صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۷۴۹

۱

روشن ز داغ های نهان ساز سینه را

از پشت، رو شناس کن این آبگینه را

۲

یک دم بود گرفتگی ماه و آفتاب

روشن گهر به دل ندهد جای کینه را

۳

دارد ترا همیشه معذب فشار قبر

از گرد کینه تا نکنی پاک سینه را

۴

بی آه سرد دل به مقامی نمی رسد

موج خطر بود پر و بال این سفینه را

۵

با جسم، روحی من چو مسیحا کند عروج

شهباز من به جا نگذارد نشینه را

۶

دل می کنم به خط خوش ازان زلف مشکبار

ته جرعه ای بس است خمار شبینه را

۷

از حرف وصوت خرده جان می رود به باد

از باد دست حفظ نما این خزینه را

۸

در سینه بود مهر رخش تا خطش دمید

آخر به خط یار رساندم سفینه را

۹

صائب به آرزوی دل خود نمی رسی

تا پاک از آرزو نکنی لوح سینه را

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۸۷
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۳۸۷

نظرات

user_image
محسن حیدرزاده جزی
۱۳۹۷/۰۴/۰۶ - ۲۰:۴۶:۰۸
در بیت 5 روح من درست است .