
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۷۷۶
۱
خون در دل هوا و هوس کرده ایم ما
منع سگان هرزه مرس کرده ایم ما
۲
مردانه از حلاوت هستی گذشته ایم
این شهد را به کار مگس کرده ایم ما
۳
چون صبح تا ز مشرق هستی دمیده ایم
جان در تن جهان به نفس کرده ایم ما
۴
چون بر زبان حدیث خدا ترسی آوریم؟
ترک قدح ز بیم عسس کرده ایم ما
۵
مهر خموشی از لب طاقت گرفته ایم
تبخال را به ناله جرس کرده ایم ما
۶
جا داده ایم در دل خود مور حرص را
سیمرغ را شکار مگس کرده ایم ما
۷
دزدیده ایم در دل صد چاک آه را
مرغ بهشت را به قفس کرده ایم ما
۸
در زیر چرخ یاری اگر هست بی کسی است
پر امتحان ناکس و کس کرده ایم ما
۹
صائب حریف عجز هم آواز نیستیم
از راه عجز نیست که بس کرده ایم ما
تصاویر و صوت

نظرات