
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۸۰۳
۱
از خویش برآورد تمنای تو ما را
سر داد به فردوس تماشای تو ما را
۲
خوشتر ز تماشای خیابان بهشت است
هر جلوه ای از قامت رعنای تو ما را
۳
چون سایه که سر در قدم سرو گذارد
محوست سراپا به سراپای تو ما را
۴
ما را نتوان از تو جدا کرد، که دادند
دلبستگی خاص به هر جای تو ما را
۵
چون صبح برانگیخت به یک خنده پنهان
از خواب عدم، لعل شکرخای تو ما را
۶
امروز ز رخساره خود پرده برانداز
تا نقد شود جنت فردای تو ما را
۷
این ماحضری بود که در دیدن اول
کرد از دو جهان سیر، تماشای تو ما را
۸
حاشا که ز آیینه دل پاک نسازد
گرد دو جهان، دامن صحرای تو ما را
۹
گو سیل فنا گرد برآرد ز دو عالم
کافی است سیه خانه سودای تو ما را
۱۰
صائب به نوا کوش، کز این نغمه طرازان
کافی است همین صوت دلارای تو ما را
تصاویر و صوت



نظرات
هیوا