صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۸۰۶

۱

از زخم زبان نیست گزیر اهل رقم را

بی چاک که دیده است گریبان قلم را؟

۲

ناخن ز سبکدستی ما برگ خزان است

چون سکه به زنجیر نداریم درم را

۳

عشاق تو بر نقد روان کیسه ندوزند

زر لکه پیسی است کف اهل کرم را

۴

بی نور نگردد دل از آلودگی جسم

از تیرگی جامه چه پرواست حرم را؟

۵

ناامنی صحرای وجودست که هرگز

از خود نکند صبح جدا تیغ دو دم را

۶

روشنگر تقدیر به یک روز جلا داد

آیینه زانوی من و ساغر جم را

۷

گرد دهن تنگ تو گردم که نموده است

شیرین به نظرها سفر تلخ عدم را

۸

تا چشم تو آورد به کف ساغر تکلیف

می کرد چراغان سر قندیل حرم را

۹

داغ است همان چاره داغی که کهن شد

هم نقش قدم محو کند نقش قدم را

۱۰

صائب بکش از چهره معنی ورق لفظ

تا کی ز برون سیر کنم باغ ارم را؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۴۱۵
دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۱۶۳

نظرات