صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۸۱۰

۱

گمراه کند غفلت من راهبران را

چون خواب، زمین گیر کند همسفران را

۲

بی بهره ز معشوق بود عاشق محجوب

روزی ز دل خویش بود بی جگران را

۳

در کوه و کمر از ره باریک خطرهاست

زنهار به دنبال مرو خوش کمران را

۴

چون صبح مدر پرده شب را که مکافات

در خون جگر غوطه دهد پرده دران را

۵

ز آتش نفسان نرم نگردد دل سختم

این سنگ کند خون به جگر شیشه گران را

۶

اکسیر شد از قرب گهر گرد یتیمی

از دست مده دامن روشن گهران را

۷

هر نامه که انشا کنم از درد جدایی

مقراض شود بال و پر نامه بران را

۸

با دیده حیران چه کند خواب پریشان؟

صائب چه غم از شور جهان بی خبران را؟

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی (مطابق نسخه دو جلدی ۱۰۷۲ ه. ق، به خط صائب از مجموعه شخصی) به اهتمام جهانگیر منصور ج ۱ - صائب تبریزی - تصویر ۱۸۶
دیوان صائب تبریزی - به کوشش محمد قهرمان؛ غزلیات: الف - ب - تصویر ۴۱۷

نظرات