
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۸۲۷
۱
ای خار و خس بحر ثنای تو سخنها
گنجینه گوهر ز مدیح تو دهنها
۲
یک بار بر این نه چمن سبز گذشتی
سر در پی بوی تو نهادند چمنها
۳
ما و سر آن زلف و پریشانی غربت
گرد سر این شام بود صبح وطنها
۴
از نقطه توان راه به مضمون سخن برد
غول ره ما گشت درازی سخنها
۵
تا شبنم افتاده بر افلاک برآید
خورشید جهانتاب فروهشته رسنها
۶
معموره عشق است که غربتزدگانش
در آب نگیرند گل از یاد وطنها
۷
نقد دو جهان غنچهصفت در گره توست
تا چند بگردی چو زبان گرد دهنها؟
۸
هرجا که شود خامه صائب گهرافشان
تا حشر بماند چو صدف باز دهنها
تصاویر و صوت


نظرات
محسن حیدرزاده جزی