
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۸۳۰
۱
چشم همیشه مستت خمار کرد ما را
زلف سبک عنانت سیار کرد ما را
۲
در خواب عقل بودیم در زیر سایه گل
باد بهار عشقت بیدار کرد ما را
۳
داروی دردمندی از ما مسیح می برد
بیمارداری دل بیمار کرد ما را
۴
گل کرد راز پنهان در داغ غوطه خوردیم
این خارخار آخر گلزار کرد ما را
۵
توفیق چون درآید عصیان دلیل راه است
رطل گران غفلت هشیار کرد ما را
۶
چون گل ز ساده لوحی در خواب ناز بودیم
اشک وداع شبنم بیدار کرد ما را
۷
روزی چنان که باید آماده است صائب
اندیشه فزونی سیار کرد ما را
تصاویر و صوت

نظرات