
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۸۵۵
۱
دید ز خون دلم لاله ستان خاک را
آبله دل شکست شیشه افلاک را
۲
لاله و گل خون کنند بر سر هر شبنمی
گر به گلستان بری روی عرقناک را
۳
تا لب ساغر رسید بر لب و دندان او
سر به ثریا رسید سلسله تاک را
۴
بر دل آیینه ابر سایه دشمن بود
غوطه به خون می دهد باده دل پاک را
۵
این سر خونین کیست، کز نفس آتشین
چشمه خورشید کرد حلقه فتراک را
۶
حسن خداداد را مرتبه دیگرست
باده چه مستی دهد جان طربناک را؟
۷
روزن هر خانه ای در خور وسعت بود
دیده دل روزن است خانه افلاک را
۸
من کیم و کیستم تا سر سوداییم
داغ گذارد به دل لاله فتراک را
۹
گوهر شهوار را مهره گل نشمرد
هر که ز صائب شنید این غزل پاک را
تصاویر و صوت

نظرات