
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۸۹۷
۱
بی خبر شو ز دو عالم، خبر یار طلب
دست بردار ز خود، دامن دلدار طلب
۲
حاصل روی زمین پیش سلیمان بادست
دو جهان از کرم عشق به یکبار طلب
۳
نکند تلخ سلیمان دهن موران را
هر چه می خواهی ازان لعل شکربار طلب
۴
مستیی را که خماری نبود در دنبال
از شفاخانه آن نرگس بیمار طلب
۵
عشق در پرده معشوق نهان می گردد
خبر طوطی ما را ز شکرزار طلب
۶
چون نداری پر و بالی که به جایی برسی
چون سلامت طلبان رخنه دیوار طلب
۷
خاک را قافله سیل رسانید به بحر
در ره عشق رفیقان سبکبار طلب
۸
از صدف کم نتوان بود به همت، زنهار
چون دهن باز کنی گوهر شهوار طلب
۹
می توان دولت بیدار به بی خوابی یافت
تو همین در دل شب دیده بیدار طلب
۱۰
پرده آب حیات است سیاهی صائب
عمر جاوید ازان طره طرار طلب
تصاویر و صوت


نظرات
پدرام امیری نژاد
روفیا
گمنام