
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۹۰۱
۱
زهی ز عارض گلرنگ، خونی می ناب
عرق به روی تو جام شراب در مهتاب
۲
به پای آبله ریز آنقدر ترا جستم
که غوطه زد به گهر رشته های موج سراب
۳
خرد به زور می ناب برنمی آید
مرو به کشتی کاغذ دلیر بر سر آب
۴
هوای خانه به ویرانیش کمر بندد
کسی که خانه ز دریا جدا کند چو حباب
۵
چه کم ز ریزش خوناب دل شود تب عشق؟
چه آب بر دل آتش زند سرشک کباب؟
۶
کتاب جوهر شمشیر عشق را صائب
ز خون خضر و مسیحاست سرخی سر باب
تصاویر و صوت


نظرات