
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۹۰۳
۱
هوا چکیده نورست در شب مهتاب
ستاره خنده حورست در شب مهتاب
۲
سپهر جام بلوری است پر می روشن
زمین قلمرو نورست در شب مهتاب
۳
صراحی می گلرنگ، سرو سیمینی است
پیاله غبغب حورست در شب مهتاب
۴
زمین ز خنده لبریز مه، نمکدانی است
زمانه بر سر شورست در شب مهتاب
۵
رسان به دامن صحرای بیخودی خود را
که خانه دیده مورست در شب مهتاب
۶
می شبانه کز او روز عقل شد تاریک
تمام نور حضورست در شب مهتاب
۷
ز خویش پاک برون آ که مغز خشک زمین
تر از شراب طهورست در شب مهتاب
۸
به غیر باده روشن، نظر به هر چه کنی
غبار چشم شعورست در شب مهتاب
۹
براق راهروان است روشنایی راه
سفر ز خویش ضرورست در شب مهتاب
۱۰
به هر طرف که نظر باز می کنم صائب
تجلیات ظهورست در شب مهتاب
تصاویر و صوت


نظرات
میــــرِ سلطان احمـــد