
صائب تبریزی
غزل شمارهٔ ۹۲۰
۱
آیینه شو وصال پری طلعتان طلب
اول بروب خانه دگر میهمان طلب
۲
گلمیخ آستانه عشق است آفتاب
هر حاجتی که داری ازین آستان طلب
۳
ایمن ز طبع دزد شدن عین غفلت است
از صحبت سیاه درونان کران طلب
۴
چون سبزه زیر سنگ حوادث چه مانده ای؟
همت ز دست و بازوی رطل گران طلب
۵
معیار دوستان دغل روز حاجت است
قرضی به رسم تجربه از دوستان طلب
۶
رویی ز سنگ و جانی از آهن به هم رسان
آنگه بیا و آتش ازین کاروان طلب
۷
دست از خرد بشوی و تمنای عشق کن
خالی شو از دغل، محک امتحان طلب
۸
در ناخن نسیم گشایش نمانده است
ای غنچه همت از نفس بلبلان طلب
۹
خواهی که جای در دل شکرلبان کنی
همت ز کلک صائب شیرین زبان طلب
تصاویر و صوت



نظرات
سید رشتی
سید علیرضا
سید علیرضا
محمد رضا مؤذنیان
محمد رضا مؤذنیان
روح الله