صائب تبریزی

صائب تبریزی

غزل شمارهٔ ۹۴۰

۱

شکر این آب و علف ضایع کنان یک دم بجاست

شکر ارباب سخن باقی است تا عالم بجاست

۲

می کند اشک ندامت پاک، دل را از گناه

نیست از دوزخ غمی تا دیده پر نم بجاست

۳

بی کشاکش نیست عیسی گر برآید بر فلک

چشم سوزن می پرد تا رشته مریم بجاست

۴

کعبه حاجت روا را چشم زخمی لازم است

گر رگ تلخی بود با چشمه زمزم، بجاست

۵

نیست بر صاحبدلان دستی هوای نفس را

باد در دست سلیمان است تا خاتم بجاست

۶

نام فانی را اثر بخشد حیات جاودان

تا نیفتاده است جام از دور، نام جم بجاست

۷

لازم شمع است صائب اشک و آه آتشین

تا اثر از زندگانی هست، درد و غم بجاست

تصاویر و صوت

دیوان صائب تبریزی  - به کوشش محمد قهرمان، ج ۲ (غزلیات: ت ـ خ) - صائب تبریزی - تصویر ۲۰

نظرات